یه
پادشاهی بود یه رفیقی داشت همیشه این دوتا باهم بودن. هر اتفاق خوب یا بدی
می افتاد این رفیقه می گفت که حتما خیری درش هست. یه روز اینا با هم میرن
شکار. طی یه اتفاق انگشت دست پادشاه قطع میشه.
خیلی
داغون بود که رفیقش میگه حتما یه خیری تو این قضیه هست. پادشاهم قاط میزنه
و میگه چه خیری؟ و رفیقش رو میندازه زندان. چند وقت بعد پادشاه میره شکار
اما این بار گیر یه قبیله آدم خوار می افته. آدم خوارها می بندنش به درخت
و می خواستن مراسم خوردنش رو شروع کنن که متوجه انگشت قطع شده پادشاهه
میشن.
اونا یه اعتقادی
داشتن و اونم این بوده که اگر کسی نقص عضوی داشته باشه و اینا برن بخورنش
همون نقص گریبانگیر اونام میشه. پادشاه رو آزاد میکنن.
پادشاه
یاد دوستش می افته و میره از زندان درش میاره و میگه ببخشید اشتباه کردم
انداختمت زندان حق با تو بود اگر انگشتم قطع نشده بود منو می خوردن...
دوستش میگه اینم یه خیری داشته که منو انداختی زندان. پادشاه میگه بابا چه
خیری من تو رو اذیت کردم زندان رفتی و... . میگه من اگر زندان نمی رفتم با
تو بودم من که نقص عضو نداشتم آدم خوارها منو که می خوردن!
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟
چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را ازدست میدهیم.
استاد
پرسید: اینکه آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که
طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد میزنیم؟ آیا نمیتوان با صداى ملایم
صحبت کرد؟
چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟
شاگردان هر کدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام
استاد چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند،
قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد. آنها براى این که فاصله را جبران
کنند مجبورند که داد بزنند.
هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها بایدصدای شان را بلندتر کنند.
سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى میافتد؟
آنها
سر هم داد نمیزنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت میکنند. چرا؟ چون
قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلبهاشان بسیار کم است .
استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟
آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میکنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر میشود.
سرانجام،
حتى از نجوا کردن هم بینیاز میشوند و فقط به یکدیگر نگاه میکنند. این
هنگامى است که دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باشد....
امیدوارم روزی رسد که تمامی انسان ها قلب هایشان به یکدیگر نزدیک شود.
دبیر نخستین یادواره شهدای روحانی و طلبه مراغه روز پنج شنبه در حاشیه برگزاری این یادواره گفت: عیسی علیزاده منامن با عنوان مقاله نقش روحانیت در دفاع مقدس، توحید شلیلوند با عنوان نقش بصیرت علوی در دفاع مقدس به عنوان برترین مقاله های این یادواره شناخته شده اند.
حجت اسلام اباصلت فیضی زاده افزود: 20 مقاله از این منطقه برای حضور در دومین یادواره شهدای طلاب مراغه ارسال شده بود که داوران این یادواره متشکل از کارشناس حوزه دو مقاله را به عنوان برترین انتخاب کردند.
وی اضافه کرد: بخش مقاله این یادواره در موضوعات نقش روحانیت در دفاع مقدس، اشاعه فرهنگ شهادت و در بیداری اسلامی از موضوعات این یادواره بود.
وی اظهار کرد: رسالت روحانیت در پاسداشت ارزش های انقلاب اسلامی از دیگر موضوعات نخستین یادواره شهدای روحانیت و طلاب در این شهرستان بود.
وی ادامه داد: همچنین برترین مقاله های مسابقه جریان شناسی فتنه 88 که در 9 دی ماه سال گذشته برگزار شده بود در این آیین تجلیل شدند.
وی گفت: این مقاله ها عبارتنداز مقاله تجزیه و تحلیل کلی جریان فتنه نوشته توحید عبدی، حسین جعفر نژاد و مسعود علیپور بودند.