دلنوشته های منامن
وطنم پاره تنم خاک تورا بوسه زنم منامن
دلنوشته های منامن
وطنم پاره تنم خاک تورا بوسه زنم منامنخیمه ها می سوزد و شمع شب تارم شده در شب بیماریم
ما که خود از سوز دل آتش به جان افتاده ایم از چه دیگر شعله ها یار دل زارم شده
پیش از این سقای ما بودی علمدار حسین امشب اما جای او آتش علمدارم شده
ای فلک جان مرا هر چند می خواهی بسوز مدتی هست از قضا دل سوختن کارم شده
جز غم امشب پیش ما یار وفاداری نماند در شب تنهاییم تنها همین یارم شده
من که شب را تا سحر بی خواب و سوزانم چو شمع از چه دیگر شعله ها شمع شب تارم شده
بس که اشک آید به چشمم خواب شب را راه نیست دود آتش از چه ره در چشم خونبارم شده؟
جز دو چشمم هیچکس آبی بر این آتش نریخت مردم چشمان من تنها وفادارم شده
گر گلستان شد به ابراهیم آتش ها ولی سوخت گلزار من و آتش پدیدارم شده
شعله های کربلا آتش به جانم زد حسان آتشین از این جهت ابیات اشعارم شده
تشکر وقدیر دانی از طرف مردم عزادار وشریف روستای منامن از حجت الا
حجت الاسلام حاج ثابت حاتمی منامن
لازم می دانیم تشکر وقدر دانی کنیم از اینکه در ماه محرم و عزاداری سید و سالار شهیدان به منامین و منامنیها با عزاداریها و نوحه خوانی های خود صفای دیگه ای دادید ایام سوگواری امسال با وجود شما خیلی خوب و حسینی پسند بود امیدوارم اجرتان را از خداوند متعال و سید وسالار شهیدان حضرت ابا عبداله الحسین بگیرید
عشق یعنی : لحظه های انتظار هدیه در راه شرف دار و
ندار
آتش اندر خرمن هستی زدن نعره اندر شورش مستی زدن
عشق یعنی : ارمغان یعنی برات عشق یعنی : کربلا ، یعنی فرات
عشق یعنی : بوسه بر شمشیرها پا برهنه سر دویدن پیشواز تیرها
عشق یعنی : زخم پیکر داشتن عشق یعنی : جسم بی سر داشتن
عشق یعنی : دستها باید قلم این قلم دستان علم جای علم
عشق یعنی : صبر بر جور عدو عشق یعنی : تیر خوردن از گلو
عشق یعنی : سجده بر خاک نیاز عشق یعنی : آه یعنی سوز و ساز
عشق یعنی : ناله های نیمه شب عشق یعنی : نام دلبر ذکر لب
عشق یعنی : پای دل پر آبله چون علی دریای صبر و حوصله
